پای درس آقا| ماجرای عاشورا یک فداکاری استثنایی بود
تاریخ انتشار: ۳ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۱۰۷۰۰
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، معرفت به مقام امامت و سیره حضرات معصومین(ع) یکی از مهمترین وظایفی است که شیعیان باید به آن اهتمام ورزند و خود را نسبت به سیره و شخصیت ائمه آگاه سازند. ماه محرم یکی از فرصتهایی است که میتوان در پرتو آن، معرفت به اباعبداللهالحسین(ع) را افزایش داد. در ادامه سخنان رهبر معظم انقلاب، آیتالله خامنهای را در مورد عاشورا و سیره امام حسین(ع) میخوانید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یک فداکاری استثنایی
به نظر بنده، موضوع عاشورا، از این جهت کمال اهمیت را دارد که فداکاری و از خودگذشتگیای که در این قضیه انجام گرفت، یک فداکاری استثنایی بود. از اوّل تاریخ اسلام تا امروز، جنگها و شهادتها و گذشتها، همیشه بوده است و ما هم در زمان خودمان، مردم زیادی را دیدیم که مجاهدت کردند و از خود گذشتگی به خرج دادند و شرایط سختی را تحمّل کردند. این همه شهدا، این همه جانبازان، این همه اسرای ما، آزادگان ما، خانوادههایشان و بقیه کسانی که در سالهای بعد از انقلاب یا اوان انقلاب فداکاری کردند، همه جلوِ چشم ما هستند. در گذشته هم حوادثی بوده است و در تاریخ آنها را خواندهاید. اما، هیچ کدام از این حوادث، با حادثه عاشورا قابل مقایسه نیست؛ حتّی شهادت شهدای بدر و احد و زمان صدراسلام.
کنار زدن خواص جامعه اسلامی
انسان تدبّر که میکند، میفهمد چرا از زبان چند نفر از ائمّه ما علیهمالسّلام، نقل شده است که خطاب به سیدالشهدا علیهالصّلاةوالسّلام فرمودهاند: «لایوم کیومک یا اباعبداللَّه»؛ یعنی هیچ حادثهای مثل حادثه تو و مثل روز تو نیست. چون عاشورا یک واقعه استثنایی بود. لُبّ و جوهر حادثه عاشورا این است که در دنیایی که همه جای آن را ظلمت و فساد و ستم گرفته بود، حسینبنعلی علیهالسّلام برای نجات اسلام قیام کرد و در این دنیای بزرگ، هیچکس به او کمک نکرد! حتّی دوستان آن بزرگوار، یعنی کسانی که هر یک میتوانستند جمعیتی را به این میدان و به مبارزه با یزید بکشانند، هر کدام با عذری، از میدان خارج شدند و گریختند! ابنعبّاس یکطور؛ عبداللَّهبنجعفر یکطور؛ عبداللَّهبنزبیر یکطور؛ بزرگان باقیمانده از صحابه و تابعین یکطور. شخصیتهای معروف و نام و نشاندار و کسانی که میتوانستند تأثیری بگذارند و میدان مبارزه را گرم کنند، هر کدام یکطور از میدان خارج شدند. این، در حالی بود که هنگام حرف زدن، همه از دفاع از اسلام میگفتند. اما وقتی نوبت عمل رسید و دیدند که دستگاه یزید، دستگاه خشنی است؛ رحم نمیکند و تصمیم بر شدّت عمل دارد، هرکدام از گوشهای فرار کردند و امام حسین علیه السّلام را در صحنه تنها گذاشتند. حتی برای اینکه کار خودشان را توجیه کنند، خدمت حسینبنعلی علیهالسّلام آمدند و به آن بزرگوار اصرار کردند که «آقا، شما هم قیام نکنید! به جنگ با یزید نروید!»
عبرت تاریخی در قضیه عاشورا
این، یک عبرت عجیب در تاریخ است. آنجا که بزرگان میترسند، آنجا که دشمن چهره بسیار خشنی را از خود نشان میدهد، آنجا که همه احساس میکنند اگر وارد میدان شوند میدان غریبانهای آنها را در خود خواهد گرفت؛ آنجاست که جوهرها و باطن افراد شناخته میشود. در تمام دنیای اسلامی آن روز که دنیای بزرگی بود و کشورهای اسلامی زیادی که امروز مستقل و جدا هستند، آن روز یک کشور بودند با جمعیت بسیار زیاد، کسی که این تصمیم، عزم و جرأت را داشت که در مقابل دشمن بایستد، حسینبنعلی علیهالسّلام بود. بدیهی بود که وقتی مثل امام حسینی حرکت و قیام کند، عدّهای از مردم هم دور او را خواهند گرفت و گرفتند. اگر چه آنها هم، وقتی معلوم شد که کار چقدر سخت است و چقدر شدت عمل وجود دارد، یکییکی از دور آن حضرت پراکنده شدند، و از هزار و اندی آدمی که با امام حسین علیهالسّلام، از مکه به راه افتاده، یا در بین راه به حضرت پیوسته بودند، در شب عاشورا تعدا اندکی ماندند که با مجموع آنچه که روز عاشورا خودشان را به حضرت رساندند، هفتاد و دو نفر شدند!
مظلومیت، ذلت نیست
این، مظلومیت است. این مظلومیت، به معنای کوچکی و ذلّت نیست. امام حسین علیه السّلام، عظیمترین مبارز و مجاهد تاریخ اسلام است؛ چون او در چنین میدانی ایستاد و نترسید و مجاهدت کرد. اما این انسان بزرگ، به قدر عظمتش، مظلومیت دارد. همانقدر که بزرگ است، همان قدر هم مظلوم است و با غربت هم به شهادت رسید. فرق است بین آن سرباز فداکار و انسان پرشوری که به میدان نبرد میرود؛ مردم به نام او شعار میدهند و از او تمجید میکنند؛ میدان اطراف او را انسانهای پرشوری مثل خود او گرفتهاند؛ میداند که اگر مجروح یا شهید شود، مردم با او چگونه با شور برخورد خواهند کرد و آن انسانی که در چنان غربتی، در چنان ظلمتی، تنها، بدون یاور، بدون هیچگونه امید کمکی از طرف مردم، با وسعت تبلیغات دشمن، میایستد و مبارزه میکند و تن به قضای الهی میسپارد و آماده کشته شدن در راه خدا میشود.
عظمت شهدای کربلا به این است! یعنی برای احساس تکلیف، که همان جهاد در راه خدا و دین بود، از عظمت دشمن نترسیدند؛ از تنهایی خود، احساس وحشت نکردند؛ کم بودن عدّه خود را مجوزّی برای گریختن از مقابل دشمن قرار ندادند. این است که یک آدم را، یک رهبر را، یک ملت را عظمت میبخشد: نترسیدن از عظمت پوشالی دشمن. (۱۳۷۱/۰۴/۱۰)
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: هیأت پای درس آقا علیه الس لام امام حسین یک طور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۱۰۷۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلم فداکاری که تصویرش در شبکه های مجازی منتشر شد | دوست ندارم بچهها یک لحظه هم به مهاجرت فکر کنند!
همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: محدثه شعبانی، معلم پایه اول ابتدایی، همان معلم فداکاری است که اوایل اردیبهشت ماه خبر و تصویرش در شبکههای مجازی وایرال شد. او که دریافت یکی از شاگردانش تحت عمل جراحی قرار گرفته است، کلاس درس را در خانه والدین او برگزار کرد. وقتی دانشآموز با معلمش، خانم محدثه شعبانی و دوستانش روبهرو شد، نتوانست خودش را کنترل کند و به رغم اینکه پزشک به او گفته بود، نباید به خودش فشار آورد، اما اشکی در چشمانش حلقه زد. او امروز خدا را شکر حالش خوب است و مانند گذشته سر کلاس درس حضور دارد. خانم محدثه شعبانی، معلم پایه ابتدایی مدرسه شهید غلامپور زاوین، از توابع کلات در استان خراسان رضوی است که به ابتکار خودش به بهانه عیادت، کلاس درس را در خانه شاگردش به اتفاق همه همکلاسی های او برگزار کرد. گفتوگوی ما با او خواندنی است.
اینکه ابتکار به خرج دادید و در دوران نقاهت پس از جراحی شاگردتان، کلاس درس را در خانه دانشآموزتان برگزار کردید، چگونه به ذهنتان رسید؟ کسی این مهم را به شما پیشنهاد کرد یا فکر و خلاقیت خودتان بود؟
قبلاً در دوران مدرسه، این اتفاق گهگاه برایمان رخ میداد. اگر مریض میشدیم و دوران مریضی به طول میانجامید، چون در محیط روستا درس میخواندیم، برخی معلمان به عیادت شاگردانشان میرفتند. این موضوع از همان زمان در ذهنم نقش بست. همواره دیده بودم که معلمان دیگر به عیادت دانشآموزانشان میروند. این دانشآموزمان هم از قضا خیلی احساسی است و البته در درس و کلاس بسیار فعالانه حضور دارد. دلش همواره برای دیگر دوستانش و دانشآموزان تنگ میشود. من البته قبلش خبرش نداشتم که او مریض است. روز قبل از اینکه به منزل آنها برویم، اردویی در مدرسه برگزار کردیم. وضع دانشآموزان را پیگیری کردم و متوجه شدم او حضور ندارد. از خواهرش پرسیدم و او گفت که تحت عمل جراحی قرار گرفته است. روز بعد که به مدرسه بازگشتیم، به اتفاق همه دانشآموزان کلاس و با پیگیریهای مدیر مدرسه شهید غلامپور تصمیم گرفتیم، به عیادت او برویم.
چه حالی به دانشآموزتان هنگام برگزاری کلاس درس به او دست داد؟
خیلی خوشحال شد. این صحنه به گونهای بود که وقتی در بدو ورود دانشآموزان وارد خانه والدینش شدند، اشک شوق در چشم این دانشآموز حساس حلقه زد.
خودتان چه حالی داشتید؟
من هم نتوانستم جلو بغضم را بگیرم. گریستم و او را بغل کردم.
عمل جراحی او چه بود و اکنون از نظر سلامتی در چه وضعی است؟
عمل فتخ داشت که از دو ناحیه او را جراحی کردند. الآن هم خدا را شکر حالش خوب است و به مدرسه میآید. او چند روز نمیتوانست به مدرسه بیاید و از این حیث اگر سراغش نمیرفتیم، حساسیتش کار دستش میداد و او را بیشتر اندوهگین میکرد. این عمل جراحی بین بچههای خردسال معمولاً رایج است.
چند روز از درس و مشق دور بود؟
سه روز که دوران نقاهت او به طول انجامید. از ۴، ۵ روز قبلش نیز به پزشک مراجعه میکرد. بعضی روزها دو ساعت نخست را در مدرسه حضور داشت، مادرش اجازهاش را میگرفت و او را نزد پزشک میبردند. اما ۶ روز نتوانست به مدرسه بیاید.
خصوصیات این شاگرد علاوه بر حساس بودنش چیست؟ علقه خاصی بین شما و این شاگردتان وجود دارد؟
بچه درسخوانی است. باور کنید رابطهام با همه شاگردانم خوب است. دلم میخواهد مردم به عینه ببینند که آنها را از سر صدق و دوستی عاشقانه دوست دارم. بچهها هم مرا دوست دارند و تکتکشان فرقی با دخترهای خودم ندارند. این دانشآموز از نظر ذهنی خیلی باهوش است، فقط قدری بازیگوشی میکند که این هم در ذات بچههاست. اما بیشتر به خاطر اینکه دلش برای دوستانش تنگ شده بود، کار را انجام دادم. اهمیت درس دادن چندان ضرورت نداشت. شاید طی کلاس درس هم میشد این عقب افتادن از درس و مشق را جبران کرد اما دوست داشتم یکی از نشانههایی که به بچهها درس دادم، در خانه والدین او هم برای او به اتفاق دیگر بچهها تکرار کنیم.
آن روز چه درسی دادید؟
«ث» ثریا را به او درس دادم. عرض کردم که البته عمده هدف ما عیادت و روحیه بخشیدن به او بود که میدانم با موفقیت انجام گرفت و او هم بسیار خوشحال شد.
در روز معلم، آرزویتان برای دانشآموزنتان چیست؟ چه توقع و انتظاری از آنها دارید؟
آرزویم این است که همهشان درس بخوانند. پس از اینکه درس خواندند به میهنشان خدمت کنند، حال در هر شغلی که دوست دارند و به آن حرفه عشق میورزند. چه پزشک، چه معلم و غیره. دوست ندارم جوانها پس از طی کردن دوان تحصیل حتی یک لحظه هم به مهاجرت فکر کنند. دوست دارم همه آنها طعم واقعی سعادت را بچشند.
خانم شعبانی، اگر به گذشته بازگردید، باز هم شغل معلمی را انتخاب میکنید؟
بله، حتما. از بچگی عاشق شغل معلمی بودم.
چه شد که شغل معلمی را برای امرار معاشتان انتخاب کردید؟
فاصله تحصیلات دانشگاهیام تا قبول شدن در آزمون معلمی قدری زیاد شد. حدود ۵، ۶ سال طول کشید تا در آزمون استخدامی آموزش و پرورش قبول شوم. اما از قبل قصد داشتم که معلم شوم. دورانی که میخواستم در کنکور شرکت کنم، در سال ۱۳۸۹ دانشگاه تربیت معلم نیرو نمیگرفت و از آنجا که من دانشآموز زرنگی بودم، در دانشگاه فردوسی مشهد در رشته روانشناسی قبول شدم و مدرکم را از این دانشگاه دریافت کردم. بعدها که آزمون استخدامی برگزار شد، مرا پذیرفتند. در دوان راهنمایی معلم انگلیسیای به نام خانم فرقانی داشتم. انشالله هر جا هست خدا نگهدارش باشد. من او را خیلی دوست داشتم و انگیزه معلم شدن از زمان آشنایی با او درونم شکل گرفت.
چه چیزی در او دیدید که به دلیل او معلمی را انتخاب کردید؟
خیلی مهربان و دلسوز بود. با تشویقهایی که میکرد مرا تحت تأثیر قرار میداد. دو سال پیاپی هم معلمم بود. از همان زمان انگیزه یافتم که به شغل معلمی واقعی و بدون اما و اگر بیندیشم.
چه آمال و آرزویی در زندگیتان برای خودتان داشته یا دارید؟
با توجه به محدویتهایی که در زندگیام داشتم، آرزو دارم از نظر مکانی در جایی بهتر و با امکانات بیشتر زندگی کنم. مطمئنم خداوند هم این خواسته را برایم محقق خواهد کرد.
چه خواستهای از مسئولان دارید؟ چه خواستهای برای بچهها دارید؟
همانطور که خودتان میدانید کمتر به معلمها توجه میشود. معلمها نقش تعیین کنندهای در کشف و پرورش استعداد بچهها دارند. معلمان از نظر امکانات رفاهی در تنگنا قرار دارند. مخاطبان هوشمند شما میدانند که معلمان سرنوشت بچههای شما را رقم میزنند. دوست دارم بیشتر به قشر فرهنگی توجه شود تا دانشآموزان از همان ابتدا دغدغهمند تربیت شوند.
کد خبر 848169 برچسبها روز معلم معلمان خبر مهم مدرسه و مدارس استان خراسان رضوی استاد مطهری